کافه دل ما

وبسایت عاشقانه کــــافـــــه دل

کافه دل ما

وبسایت عاشقانه کــــافـــــه دل

عشق دوم


روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود. زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند. شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به سوی خانه شتافتند. وقتی به کلبه در حال سوختن رسیدند و جمعیت برای خاموش کردن آتش به جستجوی آب و خاک برخاستند شیوانا متوجه جوانی شد که بی تفاوت مقابل کلبه نشسته است و با لبخند به شعله های آتش نگاه می کند. شیوانا با تعجب به سمت جوان رفت و از او پرسید:” چرا بیکار نشسته ای و به کمک ساکنین کلبه نرفته ای!؟”

ادامه مطلب ...

می نویسم ...


سلام

خداکنه خوب باشی ، که می دونم خوبی

من ؟

منم حالم بد نیست ، غم کم می خورم

کم که نه ! هر روز کم کم می خورم

گاهی آب می خواهم سراب می بینم

عشق می ورزم ، عذاب می کشم

خودم حتی نمی دانم کجا خوابم ! خوابم ؟

نمی دانم

افتاب چرا بیدارم نکردی ؟

خنجری با بی محلی هایش زد به قلبم

بی گناه بودم

تنهام نذار...


در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست

و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد...

عاشقی در نگاه اول !


در نگاه اول عاشق شدن یعنی چی؟


خوبه؟یا بده؟


دور باش،اما نزدیک ، من از نزدیک بودن های دور میترسم


نظر شما چیه ؟

از من نپرس ...


از من نپرس

چقدر دوستت دارم
اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست
به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم
مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد
مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم

ادامه مطلب ...