کافه دل ما

وبسایت عاشقانه کــــافـــــه دل

کافه دل ما

وبسایت عاشقانه کــــافـــــه دل

عشق در ادبیات ایران


نخستین بار گفتش کز کجایی بگفت از دار ملک آشنایی
بگفت آنجا به صنعت درچه کوشند بگفت انده خرند و جان فروشند
بگفتا جان فروشی در ادب نیست بگفت از عشقبازان این عجب نیست
بگفت از دل شدی عاشق بدین سان بگفت از دل تو می‌گویی من از جان
بگفتا عشق شیرین بر تو چونست بگفت از جان شیرینم فزونست
بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب بگفت آری چو خواب آید کجا خواب
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک بگفت آن گه که باشم خفته در خاک

ادامه مطلب ...

شبی با خیال تو



شبی با خیال تو هم خونه شد دل

نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل

نبودی ندیدی پریشونیامو
فقط باد و بارون شنیدن صدامو
غمت سرد و وحشی به ویرونه می زد
دل با تو خوش بود و پیمونه می زد

نه مرد قلندر نه آتش پرستم
فقط با خیال شبها مست مستم

الهی سحر پشت کوههابمیره
خدا این شبها رو از عاشق نگیره

شبهای جوانی چه بی اعتباره
همش بیقراری همش انتظاره

بی خیال !


اشکایی که بی هوا روگونه هام میریزه

ابری که از همه خاطره هات لبریزه
دلی که میخواد بمونه تنی که باید بره
حرفی که تو دلمه اما ندونی بهتره
بیخیال حرفایی که تو دلم جا مونده
بیخیال قلبی که این همه تنها مونده
آخه دنیای تو دنیای دلای سنگیه

ادامه مطلب ...

دوستش دارم


دوستش دارم

به پاکی و معصومیت بی پایان چشمانش



دوستش دارم

به تمام وسعت آسمان پروانه های قلب



دوستش دارم

و می پرستم آن چیزی را که می پرستد

ادامه مطلب ...

آرزو


رزو داشتم مثل چشمه ای جاری باشم

به همه جا بروم و هرگز یک جا نمانم

ارزو داشتم مثل اشک صاف و زلال باشم

جاری شوم از چشمی و بشویم کینه ها را

ارزو داشتم مثل دریا ابی باشم

امواجم ساحلی را نوازش کند!!!!

ادامه مطلب ...