کافه دل ما

وبسایت عاشقانه کــــافـــــه دل

کافه دل ما

وبسایت عاشقانه کــــافـــــه دل

عشق در ادبیات ایران


نخستین بار گفتش کز کجایی بگفت از دار ملک آشنایی
بگفت آنجا به صنعت درچه کوشند بگفت انده خرند و جان فروشند
بگفتا جان فروشی در ادب نیست بگفت از عشقبازان این عجب نیست
بگفت از دل شدی عاشق بدین سان بگفت از دل تو می‌گویی من از جان
بگفتا عشق شیرین بر تو چونست بگفت از جان شیرینم فزونست
بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب بگفت آری چو خواب آید کجا خواب
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک بگفت آن گه که باشم خفته در خاک

ادامه مطلب ...

نیمه گمشده


در جایی از دنیای ما انتظار وجود دارد
برای یک روح تنها، روح تنهای دیگری-
هر کدام یکدیگر را در میان این ساعتهای کشنده دنبال می کنند
و ناگهان یکدیگر را در یک هدف مشخص می یابند
سپس با هم یکی میشوند – همانند برگهای سبز با گلهای طلایی
تا تبدیل به یک زیبایی شده و کامل شوند
و شبهای تاریک زندگی پایان خواهد یافت و راه
به سوی آینده ای  ابدی گشوده خواهد شد.

ته عشق ( شیرازی )

 

دلُم میخاد برم بالوی یه‌ی کوه بلندی، از ته دلُم، با تمام وجودُم، با صِدوی بلند، جار بزنم

دوسِت دارم

اما حوصلم نمیشه.

خودتو از یادم پاک نکن !


خدایا، دلم گرفته است،دلم به اندازه ی غروب،به اندازه ی تک درختی در کویر گرفته است …

دلم به اندازه ی بغض پرنده ای که می پرد و در ملکوت دور افق گم می شود …

به اندازه ی جامی سرشار از سرخی و سیاهی مرگ …

عشق من، نمی دانم بوی شوقی که از نفس های غمناک این شب به جان می رسد از کرانه های

وصال توست یا از نرگس های مستی که بر کنار جاده انتظار روییده اند؟

دلم برای سکوت شب همیشه تنگ است…

ادامه مطلب ...

خداحافظ


خاطرمان باشد شاید سال ها بعد

 

 

در گذر جاده ها بی تفاوت از کنار هم بگذریم

 

 

و بگوییم:

 

 

آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود ...

ادامه مطلب ...